ماتم
انالله وانا الیه راجعون
در غروبی غمگین،
به خیالمان به سوی شادی می رفتیم
که ناگاه ...
دست اجل بر سر زینبمان تازیدن گرفت.
زینب آرام در بستر آرمید و خواهرم...
دستش را آرام روی صورتش کشید و پرسید:
زینب، آرامی؟
زینب لبخندی زد به علامت آری
و برای همیشه آرام گرفت.
حالا من مانده ام با قلبی که هیچ چیز آرامش نمی کند
+ نوشته شده در سه شنبه دوازدهم تیر ۱۳۹۷ ساعت 16:57 توسط دلشکسته
|